سلام بابا

دست نوشته های خاکیم،تقدیم به روح آسمانیت...

سلام بابا

دست نوشته های خاکیم،تقدیم به روح آسمانیت...

به بهانه ی چهار اسفند

هر تکرار امروزی،هر چهارم اسفندی به سان تکه ای از آینه ای شکسته است.وقتی تمام تکه ها هم اغوش هم شدند،نشان روزیست که همیشه انتظارش را می کشم.
فقط دعا کن برایم،
برای تکه های اینه،
برای ان روز.
بابا!
بیا مرور کنیم آن روز را
بیا مرور کنیم نگاه هایمان را و چشمهایمان را که دوخته شده بود به هم.
نمی دانم کدام جذبه نگاهت را ربود که ان را از من گرفتی؟! انگار یادت رفته بود من با تو زنده ام!
ولی می دانم حقیقت همیشه زنده پس از تو غمیست که سایه انداخته بر روزنه ی خیالم و هر روز خودنماییش را افزون می کند و سایه اش سنگین تر می شود.
بابا!
خرده ها می گیرند بر من که در فراق تو می سوزم!
شاید هم حق دارند وقتی مرا نمی فهمند.می خواهند به تو نیاندیشم می گویند گذشته ای هستی که رفته ای!
و این گفته ها و شنیده ها درد را دو چندان می کند برایم.
و دردر را کسی نمی فهمد و نمی داند مگر اهل درد!
________________________________________
تذکر نوشت!
یادمان باشد رسالتمان را
یادمان باشد قول دادیم به خون شهیدان
یادمان باشد که یادمان نرود:
شرکت در انتخابات که سبب سرافکندگی دشمنان می شود جــــــــــــــــــــــــــــهاد است.
و جهاد همان کاریست که شهدا کردند...   

 

 

نگاه به افق دوخته شده ات را دوست دارم

امروز چهارم اسفند هفدهمین سال رفتن باباست