سلام بابا

دست نوشته های خاکیم،تقدیم به روح آسمانیت...

سلام بابا

دست نوشته های خاکیم،تقدیم به روح آسمانیت...

نذر امامزاده

بعد از عید دوباره بوی درس و مشق و بازی های کودکانه می پیچید. ما بودیم و یک دنیا اشتیاق مدرسه رفتن... معلم می آمد و منتظر نوشته های ما بود، همان انشاهایی که موضوعش را قبل عید گوشزد کرده بود! «عید را چگونه گذراندید؟!». هر کس چیزی نوشته بود . هر جا را که بیشتر خوشش امده ، روی کاغذ آورده بود... 

حالا معلم آمده و ما باید دوباره انشا بخوانیم و بگوییم که عید را چگونه گذراندیم! 

و من در تب و تابم تا بهترین تحسینش را از آن خود کنم. گفته بود که به رسم تشویق دست های راستتان را آماده کنید و چپی ها را غلاف! برایشان کلاس «فستبقوا»بگذارید! 

و من در تمام عید به یاد حرف معلم فقط با دست راست سلام میکردم. و دست چپم را در جیب زیری پنهان می کردم ، مبادا پیشی بگیرد. 

شاید من ایهام نهفته در کلام معلم را نفهمیده بودم.باید یک دوره پای درس ایهام بنشینم تا اندکی مفهوم را از منطوق تشخیص دهم.اعتقادم پابست شنیده ها بود و شاید عینیت ذره جایگاهی در اصول من نداشت.رها شدم در فضای شاگردی، و معلم آمد و من پای درس ایهام نشستم! 

لب به سخن گشود از زبان اهالی صداقت . همان جا که آدرسش را گم کرده بودم. 

پاکی روی لب های پیرزن نشسته بود و دفتر قلبش را مهر سادگی میزد. به زبان محلی سخن می گفت. فقط نیمی از حرف هایش را می فهمیدم و صداقت ترجمان نیم دیگرش بود، که دانه دانه از نگاهش می بارید.مرکب کلامش مرا به ناکجاآباد دل بردوقتی سخن از سادگی می کرد. 

من منطوق صداقت،سادگی و پاکی را می دانستم اما مفهومش را پای درس ایهام که جاری از لبان پیرزن بود دانستم. 

و دانستم که چقدر از مرکز دایره دورم،و او چقدر نزدیک است! در نقطه ای دور و در اتاقکی ساده چقدر صفا موج می زد.من در صفای انجا زلال شدم و عبور کردم از صافی دل! 

در دورترین ها چه نزدیک بود و من در نزدیکترین ها چه دور شده ام! 

در دریای عظمت کلام پیرزن ، در ژرفای غبطه غوطه ور شدم. 

سخن از سال های دور بود ،از پسرک بیمارش و بی تابی های مادرانه اش برای کودک.... از نا امیدی هایی که احاطه اش کرده بود و از امیدش...از عهدی که نذر امامزاده کرده بود و نور سبز...که کودکش را در بر گرفته بود... 

پسرک بیمارش را برده بود و در امامزاده پای ضریح خوابانده بودش و گفته بود سالم می خواهمش و رفته بود بیرون به مناجات...و نور سبز آمده بودو کودک سالم شده بود،مثل غنچه ی رز سرخ! 

«شفا گرفته بود» مفهومی که با ذهن من آشنا اما غریبه بود! 

در میان حرف هایش ناخواسته در خود شکستم و جاری شدم از چشم. شبنم شرم بود که بر گلبرگ های پرپرشده ی «من» می نشست.چشمانم شرمنده ی لطافت نگاهش شد و به زیر افتاد و حال از کف داد، او که گمان می کرد دلشده ای چون او نیست ! حال که دلشده تر از خود را دیده بود ، تاب بصر نداشت. 

 در خود شکستم . انقدر که یارای ایستادنم نبود. 

خدایا!چقدر آرام و مهربان می آیی و بر دلم می نشینی و من چقدر سنگدلانه تو را از آشیانه ی دل بیرون می رانم!انقدر دلم را از پاره سنگ های گناه پر کرده ام که دیگر جایی برای تو نمانده... 

 چه کوته می اندیشیدم و چه گمان ناصوابی داشتم که مسیر سلوک را در جریان سجاده و تسبیح و درس و...می دیدم!!! غافل از اینکه ان پیرزن روستایی گام هایش در این مسیر عمیق تر بود. انقدر که جز حق بر زبانش جاری نبود.

دو گانگی با روحش غریبه بود، و روح من آشنای دور و درازش... 

طعنه ی حرف های او بود و تن خشکیده ام.... 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

آخر نوشت: 

و من عید امسال را در خود گذراندم با چشم های باز و با دست های راست... 

 

خدایا! 

له شده ام زیر این تنه ی خودبینی 

ریشه های غرورم را بسوزان 

اصلا اگر آدم بشو نیستم یکی را بفرست تا این تنه را قطع کند... 

نظرات 63 + ارسال نظر
سهبا یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

له شده ام زیر این تنه ی خود بینی
ریشه های غرورم را بسوزان ،‌بسوزان ،‌بسوزان .....

سلام عزیز ممنون از اینهمه تلنگرهای زیبا . ممنون از اینهمه نوشته های قشنگ .
راستی ،‌ کاش نگاهت را به داستانم کامل می گفتی عزیز دل !

سلام عزیزم
خواھش ‏
میکنم‏!‏
بروی چشم...

دختران باباعطا یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ http://babaata.blogfa.com

سلام بر خواهر عزیزم
دل نوشته زیبایی بود و دعای پایانی، بسیار اساسی بود:

خدایا!

له شده ام زیر این تنه ی خودبینی

ریشه های غرورم را بسوزان

اصلا اگر آدم بشو نیستم یکی را بفرست تا این تنه را قطع کند...

برای خودم می گویم: إلهی آمین

سلام عزیز
نظرلطفتونہ...
و دعا برای من ھم آمین...

[ بدون نام ] یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:58 ب.ظ

دوستان و دشمنان بدانند اگر از سرهایمان کوه‏ها بسازند،

فرزندهایمان هرگز در کتاب تاریخ خود نخواهند خواند که:

”خامنه‏ای را تنها گذاشتند.”

سلام دوست عزیزم.
ممنون از حضورتون.
نظری که برام گذاشتید خیلی خوشگل بود.

یا علی

سلام علیکم
لینکتون؟‏!‏

برادری یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ http://roshd.mihanblog.com

سلام
میلاد بر شما هم مبارک.

چون مطلب طولانی بود. همشو فعلا نخوندم.
نظر راجع به مطلب بعدا انشاءالله.

سلام علیکم
ممنون...

آشنا یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://gahi90.blogsky.com

سلام دوست عزیز
ممنون از اینکه خوش آمد گفتین.

مطلبتون قشنگ بود و قلمتون زیباتر.
با اجازه لینکتون می کنم.
شما هم اگه افتخار دادین با نام گاه نوشت لینکم کنید.

سلام علیکم
ممنون...

نقطه تسلیم ... شراب طهور یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ http://www.omolaemeh.blogfa.com

سلام ...

بسم رب العشق ...


به گزارش هواشناسی ...

پس از تو ...

تنفس صبح مختل خواهد شد ...

بزرگوار گرامی خیلی از مطالبتون فیض بردم ...

زیبا بود و دلنشین زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر ازشهادت نیست ... یا علی ...[گل]

سلام علیکم
بزرگواری فرمودید...

زیتون (تغذیه اعصاب وروان شناسی) یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ http://zatun2000.persianblog.ir

!!!

امیر حسین یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ http://raykatir.blogfa.com/

باسلام ممنون از شما

با سلام
خواهش میکنم...

صبرا دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://www.sabraa.blogfa.com

سلام
زیبا بود...
ذوق و قلمت مستدام...
باغ ایمانت آباد...

سلام عزیزم...
ممنون ابجی گلم...

سعید منتظر دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ http://montazer-designed.mihanblog.com/

سلام
خوندیمو حال معنویش رو بردیم و یاد ایام هم کردیم...
و چه زیبا دعا کرد دختر شهید در آخر کلام
خدایا!

له شده ام زیر این تنه ی خودبینی

ریشه های غرورم را بسوزان

آمین یا رب العالمین

سلام علیکم
یاد ایام؟

افرا دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ق.ظ http://afranaz.blogfa.com

سلام

خوشحال شدم از آشنایی با وبلاگ ارزشمندتون :->

به دیدار عروس صالحه بیایید و خوشحالم کنید .

سلام
انشاالہ...

محلات سیتی دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ

سید محمد انجوی نژاد دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ق.ظ

سلام . واقعا واقعا عالی بود . چن پست اخیرو با هم خوندم . چی بگم غیر از اشک و شرمساری

سلام علیکم
ممنون حاج آقا افتخار دادید

گمنام یه پوتین یه پلاک دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ق.ظ http://khadem-o-shohada.blogfa.com/

بسم رب الشهدا

میخواستی له ام کنی که کردی...
چرا این پیرزن که من دارم هرروز میبینمش دیگه دعاش گیرا نیست...
چرا این پسرش برنمیگرده...
چرا...
برا این چه جوابی داری؟

شاید نمی خواست تو را له کند....شاید...
این پیرزن هم دعایش گیراست... اصلا چرا او برگردد ؟
شاید ما باید پیش او برویم!
چرا هم نداریم همین هست که می بینی او دلش می خواهد تو را این گونه ببیند حرفی داری؟
نکند «رضا برضاک» زینب را فراموش کرده ای؟

زیتون(روان شناسی ازدواج ) دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ق.ظ http://zatun2000.persianblog.ir

سلام وتشکرازتعاون شماخواهرخوبم
روداگرعاشق نباشه اسیراست
زبان زن تن اوست رقص است دراین مسئله همانطورکه فرمودید باید به فتوای مراجع تقلیدکردکه اغلب رقص زن برای زن راکه بخواهداموزش ببیند جایزنمی دانند فعلاتنهامرجعی که مجازمانندحضرت امام سلام الله علیه مجازمیداند حضرت ایت الله العظمی صانعی است که درخانواده ما همه دراین یک مسئله به فتوای ایشان رجوع کرده اند تا درمجالس عروسی که شرکت میکنند دچارگناه نشوند


. رد می شن آدمای بی تفاوت

. از رو پلای عابر پیاده

. یه لحظه آسمونو حس می کنن

. ببین چقد دلخوشیا زیاده

. تو زندگی فکرای دور و نزدیک

. فرصت دیدن بهارو کم کرد

. غمای بیخودی بزرگ و کشدار

. زیاد شد و حوصله ها رو کم کرد

. بهار اگه عطر تو رو نیاره

. گل از گل شکوفه وا نمی شه

. مثل پرنده عاشق بهاریم

. هیچکی تو دنیا مث ما نمی شه

. رود اگه عاشق نباشه اسیره

. یه جا تو مرداب می مونه می میره

. سر می زنه به سنگ و خار و خاشاک

. می خواد که دریا رو بغل بگیره

. تا دل داری دنبال چیزی بگرد

. که زندگی از تو نکرده پنهون

. کلاف گنجشکای روی شاخه

. ردیف کفترای دور ایوون

. کی از تماشای جوونه سیره

. کی از تولد پرنده شاده

. وقتی که شاخه ها به هم می خورن

. کی عاشق زمزمه های باده

. رد می شن آدمای بی تفاوت

. پشت همین پنجره های بسته

. می خوام سکوتو بشکنم تو کوچه

. می خوام بگم کی عاشقه کی خسته

( ترانه سرا : عبدالجبار کاکایی )

سلام علیکم
...
این جمله تان که فرمودید«زبان زن تن اوست....» را نمی پذیرم البته برای این نپذیرفتنم دلیل شرعی دارم....
درباره ی مرجع تقلید حرف دارم؛
اولا مرجع تقلید باید دارای شرایطی باشد که در کتب فقهی بطور کامل بیان شده است. که یکی ازین شرایط اعلمیت است.
اما اگر بخواهیم در برخی مسایل از مرجعی ودر برخی دیگر از مرجع دیگر تقلید کنیم و به اصطلاح فقهی تبعیض در تقلید انجام دهیم این امر هم باید با اجازه ی مرجع اول و بار عایت اعلمیت مرجع دوم در ان مسایلی باشد که می خواهیم از او تقلید کنیم حال انکه اقای صانعی اعلم که نبوده اند هیچ! در حال حاضر هم خلع از مرجعیت شده اند.کانه تقلید از ایشان ملغاست.
اما در باره ی مساله ی رقص؛
اینکه این فتوا را که به امام نسبت داده اید کاملا اشتباه است و فتوای صحیح امام درباره ی رقص را از کتا ب استفتائات ایشان می اورم.«بنا بر احتیاط واجب رقصیدن خانم ها در هر کجا اعم از مجلس عقد و عروسی یا مولودیها جایز نیست مگر رقص زن برای همسر خودش.»
هم چنین امام می فرمایند ؛رقص مظنه ی تحریک غریضه ی جنسی است و حرام است علی الاحوط مطلقا . مگر رقص همسر برای همسر .
امام در این مساله احتیاط واجب کرده اند و ما میتوانیم به فتوای مجع دیگر با اعلم فاالاعلم رجوع کنیم .
حال انکه مراجع دیگر نیز به شروطی جواز رقص داده اند . از جمله اینکه مترتب مفسده نباشد، مستلزم فعل حرام نباشد و باعث تحریک شهوت نباشد. و همراه نبودن رقص با موسیقی لهوی و در مقابل دید نامحرم نبودن و از دید محارم حتی کودکان ممیز پنهان بودن...
و مطلب دیگه اینکه به فتوای رهبری ایجاد مراکز تعلیم و ترویج رقص با اهداف نظام اسلامی منافات دارد.
«تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل»
شما می توانید برای اگاهی بیشتر ازین مسایل به کتاب احکام روابط زن و مرد و مسایل اجتماعی انان از اقای سید مسعود معصومی مراجعه کنید.
یا حق

شکیبا دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ http://shakib110.blogfa.com/

مهر آفرینم سلام
جاری شدم در اندیشه زلال همان صداقت نابی که ترجمان نگاه سبز توست .در پس لبخندی که روز شمارش اشکهای پنهانی ست که وازه های سبز دلت را بی ریا بر صفحه دل می نشاند .... جاری شدم در تکلم بیصدای قصه های پر غصه ای که سالها در پس نگاه راز گونه تو پنهان بود ....جاری شدم در هوای نفس های رها شده تو بعد از سالها بیقراری دل .....
جاری شدم در وازه های نابی که دلم را هوای تاز ه بخشید ....تا بگویم خدایا دست دلم را بگیروریشه های غرورم را بسوزان که گم شد ه ام در کوچه های پر ازدحام خودبینی ...
نگاهت وقلمت مستدام
نازنینم....

سلام روح جان از دست رفتہ ام...

سالار دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام....یه غم غریب تو نوشته هاتون موج میزنه...خیالی نیست غم قشنگیه گوارایتان...که فرمودند قران را با حزن بخوانید..... اما یه ناامیدی ظریف یه پرواز بی هدف هم گاهی رخ مینماید....چرا؟اگر متهم به فلس فلسفه نشویم در منظر مکتب تفکیک.....باید بگویم احساس باید بر عقلانیت استوار شود که این حس تردید پرواز کند...

ناامیدی ظریف؟
پرواز بی ھدف؟
میشہ ‏
توضیح بدید؟
احساس استوار بر عقلانیت رو قبول دارم

روتین های یک طلبه دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ http://rutin.blogsky.com

صفحه ی آرشیو نظراتت رو باز کردم و علامت تایپ مثل زدن یک راهنمای ماشین تو دل تاریکی و هوای بارانی ، جلوی چشمام رژه میره... تازه بالا و پایین رفتن برف پاکن از یه طرف...
تحمل زیادیش رو مخ آدم راه میره...کاش که ماشین جلویی زود خاموش کنه راهنماشو، یا حداقل بارون قطع بشه... یا کسی که من منتظرشم زود بیاد ...
.......
اینو گفتم چون هیچی نتونستنم بنویسم ...

...
کاش کسی که من منتظرشم زود بیاد.....

اینو گفتم چون ایهام کلامتون دریا بود...
و صخره ی دل من توان امواج این جمله رو نداشت....
شکست....

سالار دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام....این جواب سلام شما خیلی زیباست مخصوصا با لفظ علیکم السلام<فراموش نشه> .....مثلا اگر ادم بشو نیستم این یعنی تردید....یا چه کوته می اندیشیم....این یعنی پرواز بی هدف....نفی سجاده وتسبیح و...این نوعی نا امیدی ظریف.....انجا که ادرسش را گم کرده بودم.......عجب پس گم کردی ادرس صداقت را واین یعنی؟؟؟؟؟و......

. علیکم السلام...
اگر ادم بشو نیستم این یعنی «اننی ظنین علی نفسی»
چه کوته می اندیشیم یعنی چقدر خیال می کنم بلند اندیشم
نفی سجاده وتسبیح را نمی پذیرم! نفی تک بعدی بودن است شنیده اید که ؛ اثبات شئ نفی ما ادا نمی کند!
انجا که ادرسش را گم کرده بودم و این جمله حاکی از ذهن پر از دغدغه ام است که دلش می خواهد سبک شود از این همه هیاهو که گاهی باعث می شود آدرس محله ی پاکی را لابلای ادرس های دیگر پیدا نکند....

مگی۱۱۰ دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://magi110.blogfa.com

سلام
قشنگ بود
منم آپم
یاحق...

سلام علیکم
ممنون
زیارت قبول...

محب شهدا دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://hadisenafs.blogfa.com

سلام میخواستم بنویسم اما دیدم که سکوت و یک امین از ته دل بهترین کلام است.
اللهم انی اعوذ بک من نفس لا تخشع
ومن دعا لا یسمع ومن صلاة لا ترفع

نسئل الله منازل الشهدا

سلام علیکم
سکوت و آمینت را خریدارم...

حنیف دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://tears-angels.blogfa.com

به نام خالق اشک
سلام بزرگوار
یک دنیا ممنون از تشریف فرمائیتون...منت گذاشتید...واقعا ممنون از لطفتون
یه نکته به ذهنم میرسه نمیدونم درسته یا نه
به نظرم اگر ما حضور خدای متعال رو تو لحظه لحظه زندگی ببینیم و حس کنیم تازه میشیم "شاهد"...خیلی مقام خوبیه ها اما تا "شهید" شدن یه کوچولو دیگه راه باقی مونده و اون اینه که حالا که خدا رو دیدیم دیگه خودمون رو نبینیم...یعنی در اصل باید "جز خدا چیز دیگه ای رو ندید تا شهید شد"...
خیلی محتاج دعاییم
بازم ممنون از اینکه قابل دونستید
التماس دعا
یا علی مددی...

سلام علیکم
اصلا خدا را دیدن یعنی خود را ندیدن...
چگونه می شود خود را دید و ادعا کرد خدا را دیده....
آری باید شاهدی مستمر شد که می شود شهید...

دانیال دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.danyal.ir

دفترچه خاطرات آدمی گاه زلال و گاه تیره میشود و گاه میسوزد و خاکستر میشود و خاکستر سوخته آن چیزی نیست جز همین نگین های باارزش که از چشمه اشک سرازیز میشود و پستی بلندی های گونه را طی میکند !

و همین نگین های با ارزش است که نگاه را شفاف می کند...

علی دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ب.ظ http://shahed68.mihanblog.com

سلام علیکم
شهادت را انان می چشند که بیشتر بسیجی باشند ..
هرکه بسیجی تر اولی به شهادت..
خداوند قسمت و روزی بندگان خوب و بسیجیان مخلص قرار دهد

و اما بعد... چه کنیم که دیدگانمان کور شده و غرب زدگان در چشمانمان بزرگ گردیده اند... ولی ما هم خدایی داریم و زندگی به سبک شهدا...

راستی مرگ بر آل سعود خائن
امروز قراره بریم روبرو سفارت عربستان...
ما منتظر امر ولی می مانیم... فرودگاه ها را نبندید که ما خواهیم آمد.
التماس دعا
یاعلی مدد
شاهد۶۸

سلام علیکم
و بسیجی فقط خدا را می بیند....
بسیجی باشید...

محمد دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سلام:
بسیار استفاده معنوی بردم واینکه علیرغم نظر برخی دوستان،او همیشه با ماست و ما ییم که غافلیم.

سلام علیکم
ما چون ماھی در آبی ھستیم کہ در پی دریا میگردد
و وقتی میفہمد دریا کجاست کہ از آب بیرون بیفتد...

صفایی دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:20 ب.ظ http://safajn.blogfa.com

سلام بر شیدان راه حق
شهیدان آواز رهایی سر دادند و ما را فراخوان به آسمان عشق کردند و ما نگرفتیم .
آیا آنها میتوانند بما ننگرند ؟
آیا ما میتوانیم آنها را نبینیم ؟
آیا مسیر انتخابی ما در چی مسیری است ؟
همان طریقی که آنها وجودشان را فدای آن کردند ؟
اگر این کنیم ..
جانباز صفایی

سلام بر یادگاران ‏8سال حماسہ...
اگر این کنیم...

جنگلی دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.aghabati2010.blogfa.com

اگر هنوز زنده ام به خاطر این که هنوز به جایی که باید باشم نرسیده ام

جایی کہ باید باشیم انجاییست کہ بال جبراییل میسوزد
و توان بال گشودنش نیست...
باید جا پای محمد‏(صلی الہ علیہ وآلہ‏) گذاشت تا رسید...

زیتون(روان شناسی ازدواج ) دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ب.ظ http://zatun2000.persianblog.ir

پاسخ :تشکرازدانائی اتان ، باعث افتخاراست
حضرت امام خمینی سلام الله علیه پس ازپذیرفتن مسولیت ولایت فقیه وبروزکردن اسلام نظرشان بانظراتی که درکتاب استفتائات دارند تغییرکرده واینهامنسوخ شده است وآخرین نظرشان ملاک است که بایدانشاالله مستندبه دست اورد
سایرشروطی که گفتید درست است نباید بانوارومطرب باشد بایدخودشان باقابلمه وخواندن شادی کنند که مطابق بافتوای حضرت ایت الله العظمی صانعی است که امام هم برمقام علمی اوتاکیدزیادکرده است
سرکرده فرقه ضاله مصباحیه جناب شیخ محمدیزدی که نامه پراکنی ولجن پراکنی میکندبدلیل فحاشی به امام درزمان امام هم فاسق است هم خارج ازعدالت ونظرش بقول حضرت ابت الله العظمی سیستانی ملاک نیست چون ایشان صلاحیت تشخیص تعیین مرجع تقلیدوخلع انراندارند یعنی فرمودحزب جامعه مدرسین چنین اختیاری ندارد
البته رقص برای شوهراست وبالعکس منتهی مقدمه ان یادگیری است که لازمه اجرای فتوای است یعنی زن وشوهربرای هم
نکته مهم ترامام خمینی سلام الله علیه درپاسخ به نامه رهبری که این معضل بایدحل شودنیزبه رقص اشاره کرده اند همانطورکه مسئله شطرنج راحل کردند خودشان ولی متاسفاده عمرشان کفاف نداد
امابحث روان شناختی :هرحرکت ما اعم ازدعاونفرین وگویش وفکرما یک موج است وموج انرژی مثبت ونوراست ونورازخداست الله نورالسموات والارض وقتی این موج مثبت ازمابه همسرمان یابالعکس ازاوبه مامیخوردسلولهای عصبی بشاش شده وپادزهراسترس واضطراب وسرطان وسایرامراض است پس یک راه حل درمانی است
ثانیامرددیداری است به همین خاطراین حرکات زن رابصورت منظره زیباادراک میکند وبه ارامش میرسد وقتی عریان است بقول شهیددکترپاک نژاددرکتاب اولین دانشگاه واخرین پیامبر(ازدواج مکتب انسان سازی)بجای اینکه غربزندومشاجره به راه اندازدمحوجمال همسرش میگرددونمی فهمدهم که غذاشوربودیاتلخ ...واینجاست که فلسفه اینکه امام معصوم اول می فرمایدجهادزن رسیدگی به زیبائی خودش است وعقل زن درزیبائی اش است مشخص میگرددعقول النساء فی جمالهن...
البته یک فازاززیبائی تغذیه ای است که انسان رازیبامیکند مثلا اگربلغمی که پوستی کدروگرفته داردمدتی غذای گرم وخشک بخورد بخصوص روغن زیتون بابوبخوردپوستش براق وزیبامیگرددبالعکس چیزهای سردبخوردجوش داروزشت میگردد
به حدیث امام علی ازرسول الله که ازحضرت عیسی نقل کرده که زنی باشوهرش مشاجره داشت میخواست اوراطلاق دهدبعلت جوش ،عیسی وساطت کردوزن ازپرخوری پرهیزتااینکه خوب شد ضمناطبق مسئله 2630رساله امام چیزی که برای انسان مضراست حرام است که متاسفانه خیلی ازغذاهاولی مامیخوریم مثلا خوردن ماست بابرنج مضرمطلق است ولی مامیخوریم برخی مثل همین رقص عادی شده حتی دختروپسرامام جمعه بهترین رقص رادرجشن عروسی اشان اجرامیکنند زن برای زن ولی مثل ماست است که خوردنش حرام است ولی میخوریم پس شماکه صاحب نظرهستیدانشاالله اهتمام برای اجرائی شدن رویکردامام انشاالله داشته باشید ونگذاریداسلام غریب بماند

سلام علیکم
اولا مبحث ما فقهی بود اما نمی دونم چرا به سیاست کشیده شد!!!
به نظر میاد شما بیشتر خواستید فرافکنی کنید تا اینکه پاسخ بدید یا بشنوید!!!
۱ـنظر اخیر امام درباره ی رقص همانی بود که خدمتتان عرض شد . شما می تونید با مراجعه به تحریر امام فتوا رو مشاهده کنید . که امام خودشون فرمودند در تعارض میان رساله و تحریر ، کتاب تحریر مقدم است.
۲ـاما این که فرمودید امام بر مقام علمی اقای صانعی تاکید کرده اند
گیریم که این گونه باشد اما حال فعلی افراد ملاک است نه گذشته ی انها. که در حال حاضر اجماع علما بر این است که برخی از فتاوای ایشان در تعارض با روایات صحیح السند می باشد!!!
۳ـباز هم بر فرض که اقای یزدی به علت فحاشی فسقشان اشکار و عدالنشان نقض شده باشد. ایا فراموش کرده اید فحاشی اقای صانعی را در زمان انتخابات به یکی از کاندیدا ها که گفته بودند ایشان حرام زاده اند؟ آیا فسق ایشان اشکار نشده است؟ و عدالتشان نقض نگردیده است؟ ایا شایسته ی یک عالم بوده است که حرفی بزند که حد قذف بر ان جاریست؟
۴ـ واما درباره ی جامعه ی مدرسین : اگر یادتان باشد در زمان تشکیل این جامعه امام بر صلاحیت و حفظ ایشان تاکید کردند. اگر امام ملاک است باید در تمامی زمینه ها کلام ایشان مبنا و ملاک قرار بگیرد نه در موردی خاص که ان هم نقضش اثبات شده است.
۵ـ درباره ی مساله ی شطرنج: اگر یادتان باشد امام هیچ گاه شطرنج را حلال اعلام نکردند بلکه در پاسخ به سوالی که از ایشان شده بود مبنی بر اینکه اگر شطرنج از آلت قمار خارج شود و به عنوان یک وسیله ی ورزشی دربیاید حلال است ؟ امام فرمودند بنابر فرض اشکال ندارد . زیرا اینجا تبدل موضوع رخ داده است و حکم بر موضوعی دیگر بار شده است.
۶ـو اینکه ما چیزی بنام اسلام بروز نداریم بیکه ان مباحثی راکه امروزه مطرح می شود مسایل مستحدثه می نامند. اما مساله ی رقص از مسایل مستحدثه نیست بلکه از صدر اسلام این مساله وجود داشته است.
یا حق

دریا لباس خاکی پدرم بود !! دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ب.ظ http://www.lebase-khaki.blogfa.com

باورت می شود که من با هر « بابا سلام » ی که اینجا می خوانم و می بینم در خود می شکنم !!


هم دردم تو خود بگو چه کنم با ...!!


این « بابا سلام» را گذاشته ام برای اینکه هر بار بشکنم....
می خواهم اینقدر بشکنم که دیگر مرا نشناسند....
دلم شده است شبیه کاسه ی چینی ... انقدر بندش زده اند که دیگر جایی برای بند زدن ندارد....

هم دردم....!

برادری دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ http://roshd.mihanblog.com

سلام
با مطلبی تحت عنوان " به حیای گاو غبطه می خورم " به روزم.
منتظر قدوم سبز و نظرات ارزشمندتون هستم.

سلام علیکم
انشاالہ

همسر یک طلبه سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:24 ق.ظ http://mamanzari.blogfa.com

سلام آبجی
چه زیبا با کلمات دل را به معبود می رسانی
خدایا!چقدر آرام و مهربان می آیی و بر دلم می نشینی و من چقدر سنگدلانه تو را از آشیانه ی دل بیرون می رانم!انقدر دلم را از پاره سنگ های گناه پر کرده ام که دیگر جایی برای تو نمانده...



خدایا!

له شده ام زیر این تنه ی خودبینی

ریشه های غرورم را بسوزان بسوزان و ....
برای دل و روح خود بلند و از ته دل می گویم آمین
موفق باشین و همیشه قلمتان روان

سلام آبجی
ممنون...

مصطفی نمازیان سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:47 ق.ظ http://edvardo.blogfa.com

با مطلبی تحت عنوان "آقای طائب فاین تذهبون!!؟". بروزم. منتظر بازدید و نظردهی شما. یا علی

محبوب سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ق.ظ http://laleygolgoon.blogfa.com

سلام خسته نباشی
جبهه یعنی آب بودن محو در پاکی شدن
جبهه یعنی در میان خاک افلاکی شدن
جبهه یعنی در حضور عشق بارانی شدن
جبهه یعنی نیمه شب از عشق نورانی شدن
باتشر فروان ازشما خواهر عزیزم

سلام علیکم...

تنفس سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ق.ظ http://tanaffos.blogsky.com

کجایند اهالی صداقت ؟
گاهی اوقات آدم خدا را در جا های بخصوصی جستجو میکند غافل از اینکه او در همین نزدیکی است...

اری همین جاست
صدایش می اید ...
از رگ گردن به من نزدیکتر....

سالار سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ق.ظ

سلام....روزتون بهاری......چند نکته....1غریزه صحیح است نه غریضه....2شرط مراجعه از مرجعی به مرجع دیگر این است که مرجع در مساله ای احتیاط کرده باشد با رعایت اعلمیت رجوع به مرجع دیگر....3این برداشت من یه حس غریب است از محتوی نگاهتان ذکر موارد شاهدی بود برچرایی دیدگاهم.....4درحین ظن بر نفس که بایدمدلل نیز باشد امید بی نهایت به ودود رحمان مورد غفلت واقع نشود....7غرضم بیان همین ذهن پر هیاهویتان بود که زیبا معترفید....هرچندشاخص شهید وشهادت ارزانی شماست.....

سلام علیکم
ممنون از بیاناتتون
منظور من تبعیض در مسایل بود و انجا که مرجع احتیاط کرده خود واضح است...

فاطمه سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ق.ظ http://ftmomd.blogfa.com

روح زنگار گرفته ام رویش نمی شود بگوید هنوز خواهان اوست...هرچند..تنها دوست، اوست...
.....
سلام عزیز دل.. بلاگفا کلا با ما مشکل داره.. هر چند وقت یک بار گیر میدهد به یک چیز... فیلتر شدن قالب هم برای چندمین بار است که سکته کش می کند آدم را...

سلام ابجی...
درست میشه

مگی۱۱۰ سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ق.ظ http://www.magi110.blogfa.com

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
به روزم
یاحق...

منتظرت خواهم ماند... سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ

سلام خواهر عزیزم...
باخیر سال نو مبارک
امیدوارم سالی خداییتر از گذشته داشته باشیم.
ملتمس دعای خوبان.
یا علی

سلام ابجی
سال نوشما هم ....

ولایت فقیه سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.valayatfaghih.blogfa.com

سلام به دوست و همسنگر خودم از خدا می خواهم به ما آنقدر بصیرت دهد که تا آخر در این سنگر بمانیم. و اما دوست عزیز اگه لایق میدونین به وبلاگ تازه ساز من بیاین در مورد مطالب اون نظر بدین و بازم اگه قابل می دونین آدرس وبلاگ منو در قسمت پیوندتان ثبت کنین

سلام علیکم
انشااله...

گمنام مثل پدرم سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.parastoo25saleh.blogfa.com

یا فاطمه”س” من عقده دل وا نکردم

گشــتم ولی قبـــــر تو را پیـــدا نکردم

چشـــم انتــظارم، مـــهدی”عج”بیاید

تــا تـــربـتــت را پــیــــــــدا نــمـــایـــد
----------------
سلام تسلیت میگم شهادت خانم فاطمه زهرا(س)

و باز فاطمیه....
و عطر یاس....
تسلیت...

گلبول سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ http://golbool.blogfa.com/

باسلام
زیبا بود ادبیات خوبی داری ...موفق باشی

سلام علیکم
ممنون...

مجتبی سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:39 ب.ظ http://mtorgheh.blogfa.com

سلام علیکم

طی یک سلسله گردش در شهر-و کمی هم در دشت-
عارفی حال خوشی پیدا کرد
ناگهان ماضی مطلق آمد
حال عارف برگشت !

و علیکم السلام
کاش ماضی استمراری می امد که حال عارف بر نمی گشت...!!!

صبرا سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.sabraa.blogfa.com

اگر بگویم حب خدا محبت های دیگر را از بین می برد
درست است . . .
اما درست تر آن است که محبت های دیگر
در سایه حب خدا جان می گیرد و روح پیدا میکند
و انسان سراسر رحمت و محبت می شود
و فاش بگویم هیچ کس جز آنکه دل به خدا سپرده است
رسم دوست داشتن نمی داند . . .
(شهید سید مرتضی آوینی )
--------------------------------------------------------------------
این کامنت رو تنها برای دلم نوشتم ودلت...
برای دلهای بارانیمان...ازهم دوریم اما حتی گریستنمان همزمان...
آه..
خودت میدانی امشب چقدر بودن تورا میخواهم...
دعایی
نذری
نیازی
برای نورانیت دلم دستی برآر خواهرم.

و دوباره چشم های من بارانی می شود ...
دلش حضور چشم هایت را طلب می کند...
یادش بخیر ... همین چند روز پیش ... چقدر ارام بودیم اینجا کنار هم... و حالا طوفان بی قراری ست که دارد دلم را از جا می کند....
فردا امتحان لمعه دارم ... نمی دانم روی برگه چه بنویسم... بی قراری هایم را ... خواستن هایم را... نمی دانم...
فقط یک دل سیر اسمان می خواهم ... پرواز تا ملائک... انجا که دیگر دغدغه های زمینی مثل صدای جیر جیرک ها روی اعصابم قدم نزند....
امشب فقط تو می دانی حال خراب دلم را... فقط تو و خدایمان.. که مدتی ست ....بگذریم باقی اش را تو بهتر می دانی..
میخواهم بروم اما مگر میگذارد این اشک ها مگر می گذارد این دل پر از غصه ... مگر قلم رها می شود...
وای ... نمی دانم چه بر سرم می اید امشب تا صبح ...
کاش بودی و دست هایم را می گرفتی تا ارام شوم...
کاش صبرای من...
کاش من ازینجا عبور میکردم مثل قاصدک...ارام و سبک ... و کودکی مرا فوت میکرد و من نیست می شدم...نیست...دیگر برای بودنم طلب ندارم...اینجا دلم غریبی میکند....
میشنوی صدای ناارامی هایش را؟....
کاش....
نمی دانم چرا یکباره دلم هوای گلزار کرد....
قطعه ی سوم ...

روزبه چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://www.hoolydifenc.blogfa.com

سلام
با درود به روان پاک شهدا
تغییر یادمان‌های دفاع مقدس تخریب تاریخ جنگ است
با مطلبی کامل پیرامون این موضوع به روزم
منتظرم[گل]

سلام علیکم
....

سایه - نوشته های یه مامان چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ب.ظ http://mamane-nini.blogfa.com/

سلام عزیزم
چه نوروز خوبی گذروندی
ایکاش منم میرفتم خود گردی
حرف های اون پیرزن ...
کلا اعتقادات روستایی های بیسواد از ما ها خیلی خیلی بیشتره
قبول داری ؟
مامان بزرگ من شبای عاشورا تا صبح گریه میکرد و التماس میکرد به خدا که صبح صادق باز نشه

امیدوارم ارزوت براورده بشه و باباتو مفصل تو خواب ببینی ...
دلم خیلی گرفت از ارزوت

سلام عزیز
خب قبول دارم کہ براش پست نوشتم‏!‏
ممنون...
دعاکنید ماھم بہ ارزومون برسیم...

روزگاران چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:58 ب.ظ http://ruzegaran2010.persianblog.ir

سلام دختر شهید
اری یاد انشا های مدرسه بخیر. عید خود را چگونه گذرانده ای؟؟ تابستان خود را؟؟؟ علم و ثروت؟؟؟ فصل زمستان را توصیف کنید . و.... ... و همیشه حاضر بودم کل سال را در درس ریاضی بنشینم اما یک زنگ انشا به گذرم نخورد....
.................
؛؛؛؛؛؛؛؛؛در دورترین ها چه نزدیک بود و من در نزدیکترین ها چه دور شده ام! ؛؛؛؛؛؛؛؛ چقدر این جمله را دوست دارم
.................
و برای پدر شهید صلوات می فرستم و فاتحه می خوانم
............................
...........؛؛؛؛؛؛؛؛ روزگاران

سلام علیکم
ممنون...

پرنده بی بال پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://shahadat1389.blogfa.com


بکوشید تا عاشق شوید چرا که مسیر عشق بی انتهاست

مبداش کربلا مقصدش تا خداست

صفایی پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ http://safajn.blogfa.com

سلام علیکم
خواهرم یاد شهیدان جلا دهنده دلهاست
افسوس که که خیلی از قافله شهیدان عقب افتادیم
اگر چه عند ربهم یرزقون جز با لطف ایزدی دست نیافتنی است.
اما ..
یا علی

هاتف پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://faryadehatef.blogfa.com

کاش شهیدان کاری کنند...


یا علی

سعید منتظر پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://montazer-designed.mihanblog.com/

سلام علیکم
با عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه با طرح پوستر کیفیت بالا برای چاپ به روز هستیم.
با نظراتتون در بهتر شدن طرح ها راهنماییم کنید.
یا علی التماس دعا
http://montazer-designed.mihanblog.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد