دوباره زمستان از کوچه های فصل سر رسید. باز هم آمد گرچه آمدنش نوید بخش نیست. زمستان...برف...خون... بابا...
تکرار هر زمستان شمعی می شود بر شمع های سوخته ی دلم.
زمستان هجدهم...
شمع هجدهم...
و من هر چه می گردم توی کوچه های زمستان، گمشده ام را نمی یابم.
چشم دوخته ام به شمع های روشن، چشم دوخته ام به انتها، و چشم دوخته ام به چشم هایت که افق را می نگریست... همان جا که همه ی آرزوهایت، به واقعیت مبدل شد...
ساده می گویم: دلم تنگ است...
دارم یخ می زنم توی این زمستان بی رنگ، توی این زمستا بی روح... توی این فصل سرد بی ب.ا.ب.ا.یی!
امشب داشتم قصه ی شب آخر را برای دخترم می گفتم...رمضان ... تشنگی و اقتدا به مولایت علی...
اشک توی چشمانش حلقه زد و گفت دوست دارد خوابت راببیند. دلش برایت تنگ است. این جا دل همه برایت تنگ است. همه چشم به نگاهت دوخته اند، همان نگاهی که اکسیر آرامش درونش نهفته است.
دیشب پای برنامه ی ثریا فقط اشک می ریختم ... تنها من نه ... مادر و سحرت نیز... خلبان ها را که نشان می داد انگار تو زنده شده بودی و داشتی حرف می زدی.حرف های یکیشان چقدر شبیه حرف های تو بود! می گفت آرزوی شهادت دارم...! براستی دراوج آسمان چه می دیدی که این گونه عاشق شدی؟؟؟
هر روز که می گذرد این فراق جان گداز تر می شود. خسته ام از همه ی آدم های این دنیا و دل در طلبت دارم. و گاه می سرایم خستگی تا کی؟! صبر تا کی؟! انتظار تا کی؟!
می دانی چه زمان جانم بیشتر می سوزد؟ وقتی کسی نیست مرا بفهمد وقتی کسی نیست تلخی این روزها را به کامم شیرین کند. حکایت غریبی ست حکایت دلتنگی... حکایت بی ب.ا.ب.ا.یی... وقتی که دوست دارم بروم یک جا که جز خدا نباشد و فریاد بزنم بـــــابـــــا تا جبران هجده سال صدا نکردنت باشد و تو یک بار و فقط برای یک بار بگویی جــــــــــــان بابا...
زمانی که نبودنت می شود چوب و بر سرم می نشیند سخت تر می گذرد... و شکوه است که از دل بر می آید...
یک بغل شکایت، یک دامن اشک ، و یک دنیا دلتنگی....
درد من جز فراق نیست و درمانش وصال توست... هر چه بگویم غم است و غم است و غم.
______________________________________
پس از تو نوشت:
4 اسفند هجدهمین عروج بابا ...
هجدهمین فراق...
ه
ج
د
ه
.
.
.
آتشی در سینه دارم جاودانی
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است.
سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شوند؟
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین علیه السلام را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد؟
و
مگر نه آنکه خانهی تن راه فرسودگی می پیماید تا خانهی روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینهی سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟
و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تن پرور بر میآید؟
پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقفهای دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز میشوند نمیتوان جست، بهتر آنکه پرندهی روح، دل در قفس نبندد، پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند، از ویرانی لانهاش نمی هراسد.
--------------------------------------------------------------------------------
گاهی اوقات درست مثل یه بچه شروع می کنم به شمردن روزای نبودن بابا
یک ..ده ... صد ... چهارصد و..........
یاد دستای پر از نورش ....همه جا نبودن بابا هست ...
بعد با خودم میشینم فکر می کنم :
بعضی چیزا تو عین ثابته ی آدما ثابته. مقدر .
سر خم کرده ایم به رضای او
به رضای هو
قلمت بسار زبباست ...
وصال هم نزدیک است...! "دیر یا زود باید گذاشت و گذشت"
اما گاهی هم برایمان از زیبایی ها بنوس ، چون او هم خوشحال تر خواهد بود با لبخند تو ... (:
در جفا هم میچشم لذات او
مات اویم مات اویم مات او...
...
سلام دختر شهید
وبلاگت رو خیلی اتفاقی پیدا کردم و خدا رو شکر میکنم بابت این اتفاق
دغدغه هات خیلی شبیه خودمه...
تو هم دلت گرفته از بی عدالتی؟
منم دلگیرم از کسانیکه به اشتباه در سمتهایی تکیه زده اند که نباید.
اگر شهدایمان زنده بودند.....
دل آقایمان خون نمیشد
بیا که مشتاق نظرات زیبا و سازنده ات هستم.
برای سلامتی مولا صلوات
حضور عارف بالله در محلات وغفلت ما!!!!!!!!!
به روزیم.
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
میخورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو.
خوشا آنانکه جانان میشناسند
طریق عشق و ایمان میشناسند
بسی گفتیم و گفتند ازشهیدان
شهیدان را شهیدان میشناسند
سلام همسنگر
با پست جدید با عنوان دستنوشته شهید ابراهیم اصغری پنج ساعت قبل از شهادت بروزم
خوشحال میشم تشریف بیارید
نظر یادتون نره
التماس دعا
یا حق
چیزی نمی تونم بگم..
ولی می دونم خییییییییییییییییلی تلخه..
باید بنده ی خوب خدا باشی که خدا بخاد این طوری امتحانت کنه...
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و تبریک به پیشگاه امام زمان (عج) به مناسبت ایام بهار و سال نو ، اولین طراحی سال 1392 تقدیم به بزرگواران میشه و سعی کردم کیفیت کار بالا باشه و در دو سایز متفاوت عرضه کردم ، امیدوارم مورد قبول واقع بشه و ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید...
برای دریافت پس زمینه مونیتور و پوستر کیفیت بالا ، با یک صلوات به وبلاگ تشریف ببرید...
http://montazer-designed.mihanblog.com/
سلام . دختربابا ! زمستان می رود با همه سردی با همه تاریکی باهمه برفهاو یخهایش و بهار می آیدآن چنان زیبا آن چنان سبز آنچنان روشن که همه سردی و تلخی زمستان را به یکباره فراموش کنی . بابا بهاری است دختر بابا . توهم بهاری شو . تو هم نو شو .تو هم سبزشو ... دوستی ما با بهار از دیروز و پریروز نیست !
از بهمن و اسفند نیست !
ما از ازل بهاری بوده ایم !
جان ما را با بهار آمیخته اند!
روح ما را از بهار تنیده اند!
تارو پود قلب مرا از یهار دوخته اند !
دیروز که یا مقلب القلوب را می خواندم
تصور می کردم کسی بند دلم را با خود می کشد!
یفینا آن لطیف بهاری است که همه ی قلبها دست اوست!
پدرم شهید است ... برایم عجیب است مثل دخترکی که میگوید پدرم نوح است..یا عیسی...
طوبی لک..
وجه الله روزی هممون..به برکات باباهای شهید شاهد...
«سنگر ایمان»
به راستی سنگر ایمان چیست؟ سنگری مملوء از عشق و ایثار وفداکاری...
سنگری که مردان خدا در آن به عبودیت پروردگار مشغول بودند...
سنگری که هیچ دشمنی را یارای نفوذ به آن نبود...
اینک این سنگرها کجاست؟؟
برادرم،خواهرم!!! چه شد که سنگرهایمان را گم کردیم؟
چه شد که خون شهدا را که به خاطر ایمانشان بر زمین ریخته شد را پایمال کردیم؟
شهدا!!! از رویتان شرمنده ایم...
چه شد که ما اینگونه شدیم؟؟؟
چه شد که ما باورهایی را که در راه آن جان سپردید را به گذر زمان سپردیم و همه را از یاد بردیم؟؟؟
شهدا شرمنده ایم.....
خوشحال میشم به سنگر ما سری بزنید...
التماس دعا
"یاعلی"
سلام
دیر آمدم اما .. روحشان پر فتوح .
آدم هر وقت اینجا پیدایش می شود ، دلش را جا می گذارد ...
سال جدیدتون خوش یمن.
التماس دعا
سلام.
سلام بابا ، دوباره دلم هوای تورا کرده،چرا دیگر صدایم نمی کنی لیلای من!
ناتمام ماندم مثل همیشه!
با مطلبی جدید بروزم و انتهایی که برام غمگینه.
سلام..چه عطر تربتی...
دعایمان کنید..
این هجده ی هجا ب هجا بدجوری کشتمان
ب ماهم سر بزنید
سلام روح لطیف واحساس پاکتان ستودنی است الهی تاقیامت زنده باشید